از عشقی که به او دارم
از دردی که میکشم
از بغضی ک مرا دیوانه میکند
خدایا
خسته شدم
خیلی خسته
باید به هجله ی مردی برم که از جنس من نیست
درد دارم
میسوزم
اتش تمام توانم را گرفته
بگو چرا زندگی اینگونه بی انصاف است
تاریکی مرا در اغوش بگیر
بگذار نفس هایم قطع شوند
امان از دلتنگی...برچسب : نویسنده : tarikiii12323 بازدید : 39
برچسب : نویسنده : tarikiii12323 بازدید : 50
کور مادرزاد
تو امدی
بغلم کردی
به روشنایی اوردی
حال که تو نیستی باز هم هوای تاریکی دارم
روشنایی بدون تو ترسناک است
امان از دلتنگی...برچسب : نویسنده : tarikiii12323 بازدید : 47